یا رب !
نمی دانم چه سرّی و چه جذبه ای هست در این لیالی ! مرد و زن ، کوچک و بزرگ ، کودک و جوان ، همه و همه به دنبال گم شده ای هستند ... تکایا ، مساجد ، حسینیه ها و امام زاده ها ... پر است از خلایق ! هر کس با خدای خویش وعده ای دارد ... حتی اونهایی هم که روزهای معمولی حاضر نیستی باهاشون هم کلام بشی یا حتی نیگاهشون کنی ، الان در کنارت نشستن و با هم سبحانک یا رب زمزمه می کنید ...
یا رب !
می دانم که این ها بهانه ای بیش نیست ... تو که به من از من نزدیک تری ... در بند قید و زمان نیستی ! شب قدر بهانه ای برای رجعت من است و تو هر لحظه و هر جایی منتظر بازگشت من هستی ...
یا رب !
خسته ام ! از این دوری ! از این تنهایی و غربت ! ای کاش لحظه ای در قربت و آغوشت آرامش گیرم و خود را در دریای بی کران مهر و لطفت ، در زیر باران رحمت و مغرفتت رها سازم ...
یا رب !
آه ...